به گزارش خبرگزاری حوزه، کتاب «آن مرد آسمانی» با موضوع «خاطره هائی از زندگی فیلسوف بزرگ قرن، آیت الله علامه طباطبائی (ره)» به قلم مرتضی نظری به رشته تحریر درآمده که بخش هایی از این کتاب را در شماره های گوناگون برای آشنایی بهتر و بیشتر با صاحب تفسیر المیزان تقدیم نگاه شما خوبان خواهیم کرد.
- به یاد اهل بیت (علیهم السلام)
دکتر احمد احمدی بازگو می کند: (۲۷)
«غالبا علامه طباطبایی در مجالس روضه و مرثیه های روز جمعه شرکت می کرد و گاه چنان از شنیدن مصایب کربلا و ائمه (ع) منقلب می شد که زارزار می گریست و تمام بدنش می لرزید و بی گمان بسیاری از موفقیت های او مولود همین خصلت بود، دلباختگی و شیفتگی و علاقه وی نسبت به خاندان پیامبر تا حدی بود که در مواردی که مجالس مصیبت و امثال آن منعقد می گردید کتاب و علم و تحقیق را به کناری می نهاد.»
حجت الاسلام والمسلمین آیت الله برقعی اظهار می کند(۲۸):
«علامه ی بزرگوار به منزل ما علاقه ی وافری داشت، بله، این جا همه می دانند که یک صد سال است که هر سال از اول تا سیزدهم محرم الحرام به مناسبت ایام عزاداری حضرت سیدالشهدا امام حسین علیه السلام و یارانش مراسم روضه خوانی و ماتم سرایی بر پا می شود و این مراسم به قدری مالامال از سوز و گداز و اخلاص است که علامه ی بزرگوار به این منزل می آمدند و اوقاتی را در چنین مجالسی می گذرانیدند، ایشان در گوشه ای نشسته و در سکوت کامل و با خلوص باطنی و پیراسته از هر گونه آلودگی ظاهری اشک می ریختند.»
«شدت علاقه ی علامه به امام حسین علیه السلام به حدی بود که درس و بحث معظم له در هیچ روزی از ایام سال تعطیل نمی شد و تنها روز عاشورا ایشان تحقیق و پژوهش و کارهای علمی خود را ترک می کرد.»
پیوند معنوی
در لابه لای خاطرات به یاد مانده از او، خاطره ی علی اکبر حسنی هم لطف خود را دارد:
«او مقید بود هر ساله ایام فاطمیه، ده روز در خانه اش برای شهادت حضرت فاطمه علیها السلام اقامه عزا نماید و همه بستگان و اعضاء خانواده، حتی دخترانش که در شهرهای دیگر سکونت داشتند، مقید بودند در این مدت در مجلس شرکت کنند.»
«معمولا در تهران و... که می رفت، کمتر دید و بازدید می کرد، ولی وقتی که می گفتند، در همسایگی یا فلان محل، مجلس روضه و توسل به حضرت زهرا علیها السلام است، فورا شرکت می کرد. (۲۹)
استمداد از معصومان علیهما السلام
علی اکبر حسنی روایت می کند:
«او در حل مسایل علمی و تفسیری و رفع معضلات فلسفی و گشودن گره از مشکلات درسی از معنویت ارواح مطهر معصومین علیهما السلام استمداد می جست و سخنش این بود: هر چه داریم از اهل بیت پیامبر علیه السلام داریم.»
«یکی از ارادتمندان علامه، هنگام تشریف ایشان به مشهد، قصیده ی مفصلی گفته بود که مطلع آن چنین است :
او سوی دیار یار، رو کرده می در خم عشق بر سبو کرده
در کوی نگار معتکف گشته از وی همه کسب آبرو کرده
«این فرد می گوید: پس از بازگشت به حضورش رسیدم، علامه تمام شعر را خواند، وقتی که به بیت مزبور رسید، قطرات اشک از چشمانش سرازیر شد و با گریه گفت :»
«ما همه ی آبروی خود را از محمد (صلی الله علیه وآله) و آل محمد علیهم السلام کسب کرده ایم. (۳۰»)
دکتر احمدی می گوید:
«تابستان ها که به مشهد مشرف می شدند، مدتی می ماندند، عصرها به زیارت می آمدند و پشت سر مرحوم آیت الله العظمی میلانی (قدس سره) نماز می خواندند و بعد به حرم می رفتند، وارد صحن که می شدند این دست های لرزان را می دیدم می چسباندند به چهار چوب در و آن را می بوسیدند، آن چنان که گویی تمام وجودش دارد به حضرت رضا علیه السلام عرض ادب می کند.»
«ادبش تا سر حد عشق بود!»
دکتر احمدی در جای دیگر نقل می کند(۳۱): «هیچ به خاطر ندارم که از اسم هر یک از ائمه بدون ادای احترام گذشته باشند...»
«گاهی از محضرشان التماس دعایی در خواست می شد، می گفتند» :
«بروید از حضرت بگیرید، ما اینجا کاره ای نیستیم، همه چیز آن جاست.»(۳۲)
به دیدار دوست
علی اکبر حسنی به یاد می آورد: (۳۳)
«روزی در سفر مشهد یکی از حاضرین پرسید: شما هم به حرم می روید؟
فرمود:
آری!
«پرسید: شما هم ضریح را می بوسید؟
فرمود:
«نه تنها ضریح، خاک و تخته در حرم را و هر چه متعلق به اوست می بوسم!»
دیگری گفت : شلوغ است، نمی شد به حرم رفت.
فرمود:
«ما هم جزء این شلوغی ها!»
اخلاق پسندیده؛ اخلاق محمدی (ص)
نجمة السادات، دختر علامه طباطبایی، باز از او می گوید:
«ایشان اخلاق و رفتار محمدی داشتند، هرگز عصبانی نمی شدند و هیچ وقت صدای بلند ایشان را در حرف زدن نشنیدیم، در عین حال این ملایمت در خوی و خلق، بسیار قاطع و استوار بودند، مثلا در امر نماز مقید بودند که اول وقت بخوانند و در این زمینه اهمال روا نمی داشتند و سستی دیگران را با صراحت تذکر می دادند. در ماه مبارک رمضان تمام شب ها تا سحر بیدار می نشستند، بسیار دقیق منظم بودند و برای همه ی اوقات روزشان برنامه ریزی می کردند.»
«علاقه زیادی به تلاوت قرآن داشتند و سعی می کردند آن را با صوت بلند بخوانند، خودشان می گفتند: برنامه ای که برای کار روزانه ام دارم از بیست و شش سالگی تا به حال به هم نخورده است. با وجود انبوه کارهای مهمی که داشتند هرگز دست رد به سینه ی کسی که برای امری، هر چند پیش پا افتاده، نزد ایشان می آمد نمی زدند و این به سبب رقت قلب و عاطفه ی شدید ایشان بود».
«حتی در این سال های آخر که بیمار بودند، مراجعات را رد نمی کردند، یک بار که به قم رفته بودم به من گفتند» :
«صبح تا به حال بیست و چهار بار به در خانه رفته و مراجعات مردم را جواب داده ام»
یکی از خصوصیات بر جسته ی پدرم علاقه ی وافر ایشان به شاگردانشان بود، مخصوصا آقای مطهری (ره)؛ خودشان می گفتند:
«من هر وقت در کنار اینها (کلمه رفقا را در مورد شاگردان به کار می بردند) می نشینم مثل این است که همه دنیا در نظرم روشن می شود، واقعا لذت می برم.»
بسیار کم حرف بودند و دیگران را به کم حرفی سفارش می کردند و پر حرفی را باعث کمی حافظه می دانستند. در عین حال وقتی صحبت می کردند، بسیار ساده حرف می زدند تا جایی که آدم گمان می کرد این یک فرد عادی و عامی است و نه یک عالم و فیلسوف، این به سبب فروتنی بیش از حدی بود که داشتند. اصولا سخت از این که شخصیت خود را بالا نشان دهند، اجتناب می کردند. گاهی که از اعمال و رفتار ایشان مثل نماز اول وقت تعریف می شد، سعی می کردند آنها را تنها یک عادت نشان دهند و بس و کار خود را کوچک و بی ارزش بنمایند.»
طبع بلند
علی اکبر حسنی یاد آور می شود: (۳۴)
«به هیچ عنوان در برابر پرسش ها - حتی اگر ارتباطی هم نداشت - نمی گفت وقت ندارم، هرگز عصبانی و ناراحت نمی شد و طرف را ناامید نمی کرد، اگر سائل زیاد اصرار می کرد یا در مطلبی پافشاری داشت، می فرمود»:
«بیش از این نمی دانم.»
«جالب این که معمولا حتی مثل مردم عادی در صف نانوایی و مانند آن می ایستاد، در حالی که امکانات افزونتری برایش فراهم بود.»
«درباره ی اشخاص صحبت نمی کرد که مبادا غیبت شود و با این که نیازهای مالی داشت، هیچ وقت اظهار نمی کرد و خود را در همه حال بی نیاز نشان می داد.»
فروتنی
یکی از نزدیکان او با شیفتگی به خاطر می آورد:
«در سفری که در معیت ایشان به مشهد مقدس مشرف شدم، تواضع این حکیم را شاهد بودم؛ زیرا در صحن حرم که نماز مرحوم آقای میلانی بر پا می شد، در میان جمعیت با تواضع خاصی و بدون نام و نشان به امام جماعت اقتدا می کرد و حتی اگر فرش پهن نبود، عبای خویش را می گسترانید و نماز را به جماعت می خواند. (۳۵)
مرد بی هوا
حجت الاسلام موسوی همدانی می گوید:(۳۶)
«مرحوم آیت الله آقای آخوند همدانی می فرمود: من مردی بی هواتر از این مرد (علامه طباطبایی) ندیده ام، با این که گنجینه ای از معارف و معلومات است، ولی مع ذلک در اقتدا به مرحوم آیت الله میلانی، در صف آخر، میان مسافران به نماز می ایستاد.»
کوه تواضع
علامه سید محمد حسین حسینی تهرانی نقل می کند(۳۷):
«آن قدر متواضع و مؤدب و در حفظ آداب، سعی بلیغ داشت که من کرارا خدمتشان عرض کردم : آخر این درجه از ادب شما و ملاحظات شما ما را بی ادب می کند! شما را به خدا فکری به حال ما کنید!»
«از قریب چهل سال پیش تا به حال دیده نشد که ایشان در مجلس به متکا و بالش تکیه زنند؛ بلکه پیوسته در مقابل واردین، مؤدب قدری جلوتر از دیوار می نشستند؛ و زیر دست میهمان وارد.»
«من شاگرد ایشان بودم و بسیار به منزل ایشان می رفتم، و به مراعات ادب می خواستم پایین تر از ایشان بنشینم، ابدا ممکن نبود، ایشان بر می خاستند، و می فرمودند» :
«بنابراین ما باید در درگاه بنشینیم یا خارج از اتاق بنشینیم!»
«در چندین سال قبل در مشهد مقدس که وارد شده بودم، برای دیدنشان به منزل ایشان رفتم، دیدم در اتاق روی تشکی نشته اند (به علت کسالت قلب طبیب دستور داده روی زمین سخت ننشینند) ایشان از روی تشک برخاستند و مرا به نشستن روی آن تعارف کردند؛ من از نشستن خودداری کردم؛ من و ایشان مدتی هر دو ایستاده بودیم تا بالاخره فرمودند» :
«بنشینید، تا من باید جمله ای را عرض کنم!»
«من ادب کرده و اطاعت کرده نشستم، و ایشان نیز روی زمین نشستند، و بعد فرمودند» :
«جمله ای را که می خواستم عرض کنم، اینست که: آنجا نرم تر است!»
پی نوشت ها:
۲۷- یادنامه ی علامه طباطبایی، مؤ سسه ی مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ص ۱۷۲ - ۱۷۴.
۲۸- جوانان امروز، شماره ی ۸۹۲، (دوشنبه، ۲۴ آبان ۱۳۶۱)، ص ۴.
۲۹- مکتب اسلام، سال ۲۱، شماره ی ۱۰، ص ۳۵.
۳۰- مکتب اسلام، سال ۲۱، شماره ی ۱۰، ص ۳۵.
۳۱- آیینه ی عرفان، ص ۵۸.
۳۲- یادها و یادگارها، ص ۹۲.
۳۳- مکتب اسلام، سال ۲۱، شماره ی ۱۰، ص ۳۶.
۳۴- مکتب اسلام، سال ۲۱، شماره ی ۱۰، ص ۶۱.
۳۵- آیینه ی عرفان، ص ۵۹.
۳۶- آیینه ی عرفان، ص ۵۸.
۳۷- مهرتابان، ص ۵۱.
نظر شما